در تداول با طبیعت، انسان همیشه به دنبال درک و بهرهگیری از ساز و کارهای طبیعی است. او سعی میکند با شناخت بهتر از ساختارهای طبیعی، از الگوها و فرآیندهای طبیعت الهام بگیرد. این الهام گیری در حوزه معماری نیز قابل مشاهده است؛ زیرا فرم و ساختار یک جسم طبیعی با اجزای تشکیلدهندهاش هماهنگی دارد.
استفاده از الگوهای طبیعت در معماری میتواند منجر به ایجاد سازهها و ساختمانهایی شود که در هماهنگی میان عملکرد، ساختار، و فرم با یکدیگر قرار دارند. این رویکرد به معماری میتواند به تولید طرحهای نوآورانه و دوستدار محیط زیست کمک کند.
هماهنگی میان معماری و طبیعت یک پیشینه تاریخی بلند دارد و به دورانهای گذشته باز میگردد. انسان از زمانی که در غارها ساکن شد یا از شاخ و برگ درختان برای ساخت آبادیهای خود بهره برد، در ارتباط نزدیکی با محیط طبیعی قرار گرفت. این تعامل میان معماری و طبیعت در طول زمان شکل گرفت و تکامل یافت.
در جوامع امروزی، ما شاهد تداول بین انسان و طبیعت هستیم که به سمت الهام گرفتن از ساختارها و نظامهای زنده در طبیعت میرود. این تلاش به منظور خلق فضاهایی با بهرهوری انرژی بالا و حفظ محیط زیست انجام میشود. از این منظر، معماری به عنوان یک علم و هنر، با دقت به الگوها و فرآیندهای طبیعت نگاه میکند تا فضاها و سازههایی نوآورانه و سازگار با محیط زیست ایجاد شود.
به طور کلی معماری در ارتباط با طبیعت سه رویکرد را دنبال می کند:
1- رویکرد فرمی: معمولاً طبیعت به شکل سمبلیک به معماری ورود می کند و در فرم کالبدی پروژه ظاهر می شود.
2- رویکرد سازه گرا: در این رویکرد اجسام طبیعی از منظر ساختاری و ایستایی مورد واکاوی قرار می گیرند.
3- رویکرد تکامل گرا: در این رویکرد الگوهایی از رشد موجودات و یا ارگان های طبیعی به کار گرفته می شود.
در معماری الهام گرفت؟
بر اساس دیدگاه مایکل پاولین، مطالعه طبیعت و درک عملکرد آن میتواند به نتایج مهمی منجر شود که به ما امکان مفاهیم بهتری از ساختارها و فرآیندهای طبیعت را میدهد. او معتقد است که اگر توانایی اجرای روند عملکرد طبیعت را داشته باشیم، میتوان به صورت چشمگیری در مصرف منابع صرفهجویی کرد و از انرژی بهینهتری بهرهمند شد. او به عنوان یک پژوهشگر طبیعتشناس، اهمیت افزایش بهرهوری در استفاده از منابع را تاکید کرده و ایدههایی از جمله تغییر از الگوهای تلفات و آلودگی به یک مدل چرخه بسته در اکوسیستم، و همچنین جابجایی از سوختهای فسیلی به منابع انرژی خورشیدی را به ع
مایکل پاولین در ادامه بحث خود به معرفی چند پروژه پیشگامانه میپردازد که با بهرهگیری از نقاط قوت و نظامهای طبیعت، به تحقق پیشرفت با چرخه پایدار دست یافتهاند. یکی از نمونههای برجسته در این راستا، باغهای عدن در انگلستان میباشد. این باغها با بهرهگیری از استعدادها و الگوهای طبیعت، نه تنها به زیبایی و طراحی آراسته مشهور هستند بلکه به عنوان یک الگوی موفق در حوزه افزایش بهرهوری منابع نیز شناخته میشوند. این پروژه با تدابیر زیستمحیطی و مدیریت مستدام، توانسته است یک چرخه پایدار در زمینه محیط زیست ایجاد نماید.
این باغ ها
این باغها به عنوان یک نمونه بینظیر از بیولوژی شناخته میشوند و ارائهگر سرنخهای مهمی در زمینههای مختلف میباشند. یکی از چالشهای این پروژه، ایجاد یک گلخانه بسیار بزرگ در معرض تغییرات مداوم شرایط محیطی است. در نهایت، با بهرهگیری از اصل الگوبرداری از حبابهای صابون، توانستهاند ساختارهایی با کارایی لازم را ایجاد کنند. این الگوبرداری از حبابهای صابون، نه تنها به زیبایی و جذابیت ساختمان کمک کرده است بلکه به برقراری یک توازن مثبت و پایدار در زمینههای گوناگون نیز کمک نموده است.
همچنین، الهام گرفتن از پدیدههای گرده افشانی، پرتوافشانی و مولکولهای کربن میتواند بهترین راه حلهای سازهای را با بهرهگیری از ششضلعی و پنجضلعیها فراهم آورد. این پروژه از این الگوها بهره گرفته و نتایجی خارقالعاده را به دست آورده است که مایکل پاولین در سخنرانی خود به تفصیل به آنها اشاره میکند. این الگوها نه تنها زیبایی و نظمی خاص را به ساختمان میبخشند، بلکه به بهبود عملکرد و کارایی آن نیز کمک مینمایند.
استفاده از ایدهها و ساز و کارهای موجود در چرخه بسته اکوسیستم، یک مسیر نوآورانه و کارآمد برای طراحی سیستمها و پروژههاست. در این راستا، پروژه موبیوس به عنوان یک مثال نمایانگر این است که چگونه میتوان با توسعه مجموعهای از ابزار و اجزای سازنده، اطلاعات را به صورت منسجم به اشتراک گذاشت و مدیریت کرد. این پروژه نه تنها از پیشرفتهای طبیعت الهام گرفته است بلکه نیز مفاهیم چرخه بسته و ادغام سازنده را در خود جای داده است.
تلاش در جهت ایجاد چرخههای بسته و اکوسیستمهای مدیریت داده، از طریق این پروژه نشانگر توانمندی انسان در بهرهمندی از الگوها و اصول طبیعت به منظور بهینهسازی سیستمها و فرآیندهاست. این اقدام نه تنها به بهبود بهرهوری کمک میکند بلکه در جهت حفظ محیط زیست و کاهش آثار منفی نیز گام مثبتی است.
در هماهنگی با اصول اکوسیستم، پروژههایی مانند پروژه صحرای ساحارا، تلاش دارند تا چرخههای مختلف زندگی را در یک ساختمان مشترک به هم پیوندانند. به عنوان مثال، طراحی این پروژه به سوی این هدف حرکت میکند که فرآیندهای مختلف مانند چرخه غذا، انرژی، آب و حتی مدیریت زباله، همگام با یکدیگر در سیستم مشخصی قرار گیرند.
پروژۀ صحرای ساحارا به عنوان یک نمونه زنده از این اصل طراحی، با ایجاد یک تعادل بین عناصر مختلف اکوسیستم، سعی در بازسازی منطقه صحرایی را دارد. این پروژه نشانگر تلاش برای ادغام با اصول و چرخههای طبیعت است و تاثیر مثبتی در بهبود و بهینهسازی فرآیندهای زیستمحیطی دارد.
پاولین در ادامه گفتگو، به اهمیت حفظ زندگی گیاهی در مقابل تغییرات آب و هوایی و فرآیند کویرزایی اشاره میکند. او بر این باور است که از دست دادن بیشتر زندگی گیاهی، فرآیند کویرزایی را تسریع میدهد و این مسئله باعث میشود که چالشهایی همچون تغییرات اقلیمی به سرعت افزایش یابند.
پس از مطرح کردن این مسئله، سوالاتی اطراف میافتد که آیا ما قادر به مداخله در شرایط مرزی صحراها هستیم؟ آیا میتوانیم جلوی فرآیند کویرزایی را بگیریم یا حتی برعکس، سعی در بازیابی و ترمیم آن نماییم؟ پاولین تلاش دارد این سوالات را با ارائه نمونههایی از خودکاری طبیعت و هوشمندی محیط زیست به طور کامل مورد بررسی قرار دهد. او تأکید دارد که طبیعت با بهرهگیری از الگوهای هوشمندانه و آگاهانه، چالشها و مشکلات زیستمحیطی را حل کرده و از این موارد میتوان در طراحی طرحهای پایدار الهام گرفت.
نمونه های عملی
در ادامه، جهت بهترین آشنایی با نمونههای عملی در زمینه طبیعتگرایی، دو معمار برجسته امروزی، سانتیاگو کالاتراوا و آندو را مورد بررسی قرار میدهیم. در این مقایسه، ما با تقابل دو شخصیت مختلف در مسیر زندگی و حرفهای آنها مواجه میشویم.
آندو، معماری خودآموخته است و زندگی جذاب و پرماجرا را طی کرده است. بیشتر از همه، جالب است که او از یک راننده کامیون و بوکسر به سمت معماری پیش رفته و این موفقیت را بدون هیچگونه آموزش آکادمیک در این زمینه کسب کرده است. این تجربه منحصر به فرد نشاندهنده استعداد و خلاقیت فراوان آندو در جذب مهارتهای لازم برای موفقیت در حوزه معماری است.
در مقابل، سانتیاگو کالاتراوا یک معمار با تحصیلات آکادمیک و تجربه حرفهای فراوان است. او در مسیر زندگی خود، آموختههای آکادمیک و پژوهشهای زیادی را به دست آورده و به عنوان یکی از معماران برجسته جهان شناخته میشود. شیوهی حرکت آکادمیک و مسیر حرفهای کالاتراوا در معماری، نشان از تعهد به تحصیل و توسعه مداوم در زمینه خود دارد.
در نهایت، این مقایسه نشان میدهد که هر یک از این دو معمار، با شیوهها و تجارب منحصر به فرد خود، به تحول و پیشرفت در زمینه معماری کمک کردهاند و هرکدام با رویکردها و استراتژیهای خود به ارتقاء هنر و علم معماری پرداختهاند.
مطالعه زندگی کالاتراوا بیانگر آن است که پیش زمینۀ موفقیت هایش، تحصیلات دانشگاهی اوست. این چنین تفاوتی در شکل گیری شخصیت این دو معمار موفق، تجلی گر دو نگرش متفاوت به طبیعت در آثار آنهاست که در ادامه بررسی می شود :
نوع حضور طبیعت در آثار دو معمار:
1-آندو
آندو، در آفرینشگری فضا، تمرکز خود را بر روی گردهمایی عناصر طبیعی قرار میدهد و در این زمینه توضیح میدهد: “هندسه برتری طبیعت را نشان میدهد و چشم انداز پیرامون را همچون یک قاب جداگانه میکند و آن را برجسته میسازد.” او در مطالعه آثار خود، از عناصر طبیعت به عنوان المانهای اساسی در طراحیهای خود استفاده میکند.
یکی از نمونههایی از این رویکرد، خانه تومی شیما در اوزاکا، ژاپن است. در این آثار، تأثیر فضای خارجی به وسیلهی نوری است که از پنجرههای سقفی به داخل فضا وارد میشود. این نور طبیعی، نقش مهمی در ایجاد ارتباط بین داخل و خارج فضا دارد و تجربهی کاربری فرد را بهبود میبخشد.
این رویکرد گرهافکن، نه تنها زیباییشناسی طبیعت را به طراحیهای معماری جلب میکند بلکه به دنبال ایجاد هماهنگی و هارمونی بین محیط بیرونی و داخلی فضاهاست.
همچنین در کلیسای “روی آب” واقع در هوکایدو، آندو از ترکیب معماری با دریاچه، ارتباط خاصی با طبیعت برقرار میکند. در پروژه دیگری از آندو که موزه کودکان در هیوگو است، مشاهده میشود که معماری با یک تپه مرتفع با منظری به یک دریاچه گسترده و دیوارهای پلکانی که به شیب زمین سازگار هستند، همگرایی محیط سازماندهی شده است. به طور کلی، رویکرد آندو در تعامل با طبیعت در پنج محور مهم زیر خلاصه میشود:
1. ترکیب با طبیعت:بهرهگیری از المانهای طبیعی محلی در ساختارها به نحوی که معماری با محیط اطراف بهخوبی تلفیق شود.
2. خواندن چشمانداز: بهبود و تاکید بر چشماندازهای طبیعی اطراف با تدبیر در انتخاب محل و پنجرهها.
3. همزیستی با طبیعت: ایجاد فضاهایی که با طبیعت هماهنگ بوده و افراد را با محیط اطراف همزیست کنند.
4. تأکید بر ارتباط با محل: تطبیق سازهها با محیط اطراف و موقعیت جغرافیایی آنها.
5. تجربهٔ کاربری بهتر: ایجاد فضاها و سازههایی که تجربه کاربری بهتری را در ارتباط با طبیعت برای افراد فراهم کنند.
2- کلاتراوا
آندو کالاتراوا، مانند سانتیاگو کالاتراوا، در طراحیهای خود از الهامات طبیعی بهعنوان یک المان اساسی استفاده میکند. او به توضیح این موضوع میپردازد: “در طبیعت دو خصوصیت برجسته وجود دارد که بسیار مناسب برای ساختمان هستند؛ اولیه استفاده بهینه از مصالح و دومی توانایی موجودات زنده در دگرگونی، رشد و حرکت، به ویژه حرکت به شکل خاص برای من سرچشمه الهام طبیعی بوده است.” او معتقد است که ساختمان باید با محیط اطرافش پیوستگی داشته باشد و باید بهنوعی با طبیعت یکپارچه شود.
موزه هنر میلواکی واقع در ویسکونسن آمریکا ملهم از پرنده در حال پرواز است. همچنین چشم انداز باغ و دریاچه به وسیله طراحی پل ریمن در این پروژه تعریف شده است.
کالاتراوا، با تمرکز بر روی سازههای معماری، در طراحیهای خود از عناصر طبیعی الهام میگیرد. در پروژه طراحی پل آلامیلو در سویل اسپانیا، الهام گیری از یک فرد در حال دویدن، نمایانگر رویکرد سازهای به عنوان یک ابزار اصلی در تعامل با طبیعت است. در مقایسه با آندو که به تأثیرات زیباییشناختی و احساسی میپردازد، کالاتراوا تمرکز خود را بر روی سازه و ساختمان قرار داده و به سه محور اصلی در تعامل با طبیعت توجه کرده است:
۱. مواد و استفاده بهینه از منابع: کالاتراوا در ساختمانهای خود از استفاده بهینه از مصالح و منابع مختلف تاکید دارد. این الگو بهرهوری از منابع طبیعی را در ساخت و سازها ترویج میکند.
۲. انطباق با محیط:ساختمانهای کالاتراوا به شکلی طراحی میشوند که با محیط اطرافشان هماهنگی داشته باشند. این هماهنگی به ایجاد یک تعامل سازنده با طبیعت و محیط زیست کمک میکند.
۳. رهبری در ساخت و ساز مستدام:کالاتراوا با تمرکز بر ساخت و سازهای مستدام، نشان میدهد که چگونه میتوان از طراحی و ساختمان به شکلی استدلالی استفاده کرد تا به حفاظت از محیط زیست کمک کرد.
برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید با ما از طریق شماره های زیر در ارتباط باشید.
02155958384 09205958384